نويسنده: سيّدصادق حقيقت




 

کلام و فلسفه همسايه ديوار به ديوار يکديگرند. « کلام سياسي » به عنوان يکي از مهم ترين حوزه هاي مطالعاتي انديشه سياسي اسلامي از دو جنبه از فلسفه سياسي متمايز مي شود: تقيد به اثبات گزاره هاي ديني و چند روشي بودن. اصطلاحات « علم کلام » و « کلام سياسي » در عالم اسلام با الهيات يا کلام (1) (و کلام سياسي(2)) در غرب و مسيحيت قابل مقايسه به نظر مي رسد. در حالي که، کلام (سياسي) در انديشه اسلامي در مقابل فلسفه (سياسي) و فقه (سياسي) به کار مي رود، در انديشه غربي معمولاً به معناي عام به تبيين ديدگاههاي سياسي يک دين مي پردازد؛ و حتي شامل فقه نيز مي شود. در اينجا، کلام سياسي خصلتي مضاف گونه دارد؛ که مي بايست به همراه نام يک دين يا مذهب به کار برده شود. در اين نوشتار، « کلام سياسي » را به قيد « اسلامي » مقيد مي کنيم. (3)
علم کلام طبق قديمي ترين تعريف که به فارابي باز مي گردد، « صناعتي است که انسان به وسيله آن مي تواند به اثبات آرا و افعال معيني بپردازد که واضع ملت [ شريعت اسلامي ] به آنها تصريح کرده است؛ و همچنين ديدگاه هاي مخالف آرا و افعال يادشده را ابطال نمايد ». (4) به تعبير شيخ مفيد نيز، « کلام دانشي است که از طريق استدلال، برهان و جدل به طرد باطل مي پردازد ». (5) طبق تعريف قاضي عضدالدين ايجي، « علم کلام علمي است که به واسطه آن انسان بر اثبات عقايد ديني بر پايه استدلال، توانا مي گردد ». (6) علم کلام، به تعبير مطهري، « علمي است که درباره اصول دين اسلام بحث مي کند؛ به اين نحو که آنها را توضيح مي دهد؛ درباره آنها استدلال مي کند؛ و از آنها دفاع مي نمايد ». (7) در تعاريف مختلف علم کلام، به رغم اختلاف در تعبير، مي توان ويژگيهاي مشترکي را يافت:
توجه به بُعد اعتقادي و ايماني علم کلام، نقش تبييني، و نقش دفاعي- جدلي آن. کلام، برخلاف فلسفه، خود را مقيد به اثبات گزاره هاي ديني مي داند. فلسفه به روش واحد ( روش عقلي ) مقيد است؛ و کلام به هدف خاص ( دفاع از دين ). به همين جهت، مي توان گفت فلسفه تک روشي و کلام چند روشي ( عقلي، نقلي، شهودي و حتي تجربي ) است.
کلام سياسي گونه اي از علم کلام تلقي مي شود؛ و بدين جهت، ويژگي هاي علم کلام را نيز مي توان در آن جستجو کرد. کلام سياسي با تکيه بر دين، درصدد است تعاليم سياسي دين را کشف و تبيين، و از آنها در قبال ديدگاههاي رقيب دفاع کند. پس مي توان گفت: کلام سياسي شاخه اي از علم کلام است که به تبيين و توضيح آموزه هاي ايماني و ديدگاه هاي ديني در باب مسائل سياسي پرداخته؛ و از آنها در قبال ديدگاهها و آموزه هاي رقيب دفاع مي نمايد. در اين تعريف، سعي شده سه ويژگي مهم علم کلام مدّنظر قرار گيرد. به رغم وجود مباحث عمده کلام سياسي در متون کلاسيک کلام اسلامي، اصطلاح « کلام سياسي » پديده اي جديد به نظر مي رسد. (8) لمبتون به رغم آن که در طبقه بندي خود صرفاً به گرايشهاي فقها، فلاسفه، و ادبا در عرصه مطالعات سياسي اسلامي اشاره کرده، دانش سياسي فلسفي دوره اسلامي را در کل، « کلام سياسي » دانسته است. از نظر وي، « اسلام نيز مانند يهوديت و مسيحيت، معتقد است که حکومت ريشه اي الهي دارد. در نتيجه، دانش سياسي نظام مستقلي نيست که درپي رسيدن به بالاترين قله هاي انديشه بشري باشد؛ بلکه شاخه اي از علم کلام را تشکيل مي دهد ». (9) به هر حال، فراتر از تقسيم بنديهاي موجود در باب گونه هاي انديشه سياسي اسلامي، مباحث کلام سياسي را مي توان در بسياري از آثار کلامي گذشته مشاهده کرد. کلام سياسي با عقايد ايماني و ديدگاه هاي کلان ديني در باب مسائل سياسي ارتباط دارد؛ و از اين جهت، از مباحث فقه سياسي که به جزئيات احکام ديني در زندگي سياسي- اجتماعي مي پردازد، متمايز مي شود. گاه اين ديدگاهها خصلتي آرماني پيدا مي کنند؛ و به تحقق مدينه فاضله نظر دارند.
در بررسي چيستي کلام سياسي، توجه به تعاريف و ويژگيهاي علم کلام ضرورت دارد. کلام سياسي به رغم وجود گرايشهاي مختلف در درون آن، داراي ويژگيهايي است که مي تواند آن را از ديگر گرايشهاي فکري سياسي، همچون الهيات سياسي مسيحي يا تفکر سياسي مدرن و يا حتي از ديگر حوزه هاي مطالعات سياسي اسلامي، متمايز نمايد. به شکل خلاصه، کلام سياسي شامل ويژگيهاي ذيل مي باشد:

الف) محوريت آموزه ها و نصوص ديني

يکي از ويژگيها و شاخصه هاي علم کلام، اتخاذ آموزه هاي ديني به عنوان مبادي استدلالهاي خود است؛ و از اين جهت، از فلسفه تمايز پيدا مي کند. از اين رو، متکلم بيش از فيلسوف با متون ديني رابطه تعاملي جدي دارد. از يک سو، متکلم با الهام از متون ديني به بررسيهاي خود اقدام مي کند؛ و از سوي ديگر، وي با توضيح و تبيينهاي کلامي خود به تفسير متون ديني مي پردازد. البته برخي کل جريان عقلي- فکري سياسي دوره اسلامي را همچون مسيحيت، نوعي « کلام سياسي » دانسته؛ و بين گونه فلسفي و کلامي آن تمايزي قائل نشده اند. (10) هرچند فلاسفه سياسي در عمل به کلام سياسي نزديک شده اند، ولي با نگاه پسيني مي توان بين اين دو رشته علمي تمايز قائل شد. با اين حال در عمل، دوره اسلامي شاهد نوعي تمايز بين مشرب کلامي و فلسفي بوده؛ و متکلمان خود به آن اذعان داشته اند. (11)

ب) تکثر روشي در کلام سياسي

کلام سياسي در استدلالهاي خود روشهاي مختلفي را به کار مي برد؛ هرچند، کاربرد روشهاي مختلف بر حسب فرقه ها و مکاتب کلامي گوناگون در دوره اسلامي، متفاوت بوده است. برخي از مکاتب کلامي تنها به شيوه نقلي تکيه داشته اند؛ اما در برخي مکاتب همچون کلام شيعي، تکثر روشي رواج داشته است. اشاعره به نوعي مراتب روشي معتقد بوده اند؛ و ابوالحسن اشعري در کشف اعتقاد ديني صرفاً به دليل نقلي اعتماد مي کرد؛ اما در مقام استدلال و دفاع از آن مي توان به عقل نيز تمسک کرد. متکلمان شيعه در عمل به تناسب شرايط و احوال مخاطبان خود، روشهاي مختلفي را به کار برده اند. (12)

ج) فضيلت گرايي و آرمان سعادت

آرمان و غايت اصلي انسان از ديدگاه اسلامي، نيل به کمال و سعادت است. تمامي ابعاد حيات آدمي، همچون هدايت الهي، تحت الشعاع اين اصل قرار دارند. در کلام سياسي، زندگي انسان در جهان دنيوي مقدمه حيات اخروي، و زندگي آن جهاني اصالت داشته، غايت حيات دنيوي تلقي مي شود. بدين جهت، حيات دنيوي آدمي و عرصه هاي مختلف آن، به سوي حيات اخروي جهت مي يابد. چنين اصلي تأثير و نمود بارزي در چگونگي تنظيم زندگي سياسي جامعه اسلامي دارد؛ و در گزينش، کارويژه ها و حدود عرصه سياسي نمود بارزي پيدا مي کند. برخلاف گرايش کلي نظريه هاي سياسي دوران مدرن که صرفاً معطوف به تأمين حقوق و آزاديهاي انسانها در جامعه مي باشند و سعادت امري فردي محسوب مي گردد، از منظر کلام سياسي اسلامي، زندگي عمومي- اجتماعي انسان مي بايست بر اساس فضيلت گرايي و تأمين سعادت انسان تنظيم گردد. (13)

د) تقدم کلام سياسي بر فقه سياسي

کلام سياسي بر برخي از حوزه هاي مطالعاتي سياسي، چون فقه سياسي، تقدم رتبي دارد. چنين تقدمي به جهات مختلفي قابل طرح است. کلام سياسي نسبت به فقه سياسي تقدم رتبه اي دارد؛ و بنابراين، لازم است اصول کلام سياسي قبل از فقه سياسي مورد بحث قرار گيرد. علاوه بر اين، کلام سياسي وظيفه دارد به تبيين ديدگاههاي ديني بپردازد؛ و از ديدگاههاي سياسي ديني در ابعاد مختلف در برابر ديدگاههاي رقيب دفاع کند.

پي نوشت ها :

1. theology
2. political theology
3. ويراست اوليه اين مقاله به منبع زيربرمي گردد: بهروز لک، غلامرضا (زمستان 1383).
4. فارابي، ابونصر محمد (1369)، ص 24.
5. شيخ مفيد (1379)، ص 27-28.
6. ايجي، عضدالدين، المواقف، ص 4.
7. مطهري، مرتضي (1365)، ص 147.
8. در واقع، تنها در روزگار اخير است که برخي از محققان همانند جهاد تقي صادقي و علي اصغر حلبي به منظور طبقه بندي گونه هاي مختلف انديشه سياسي، به کلام سياسي اسلامي نيز اشاره کرده اند (حلبي، علي اصغر(1380)، ص 16-17 و صادق، جهاد تقي (1993)، ص 7). اما در برخي طبقه بنديهاي موجود در باب انديشه سياسي اسلامي، از کلام سياسي به عنوان يک حوزه مطالعاتي مستقل، ياد نشده است (رجايي، فرهنگ (1373)؛ و طباطبايي، جواد (1372)، ص 14).
9. لمبتون، آن (1374)، ص 23-24.
10. همان.
11. براي مثال، علامه حلي موردي از تغيير مشي خواجه نصير را در تجريد الاعتقاد از مشرب کلامي به مشرب حکمي و فلسفي يادآور مي شود؛ علامه حلي (1375)، ص 98.
12. در مورد روشهاي علم کلام، رباني گلپايگاني، علي (1378)، ص 53-60.
13. در مورد تقابل ديدگاه هاي فضيلت گراي دوران کلاسيک با ديدگاه هاي آزادي- محور دوران جديد؛ ر.ک؛ بلوم، ويليام تي. (1373).

منبع مقاله :
حقيقت، سيدصادق؛ (1392)، مباني انديشه سياسي در اسلام، قم: انتشارات دانشگاه مفيد، چاپ اول